سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 87 مرداد 6 , ساعت 8:23 عصر
با سر و صداى بسیار راهى آلمان شد تا براى یک فصل بازى در یکى از تیم هاى آن کشور را تجربه کند. روزى که به آلمان مى رفت دلش از پرسپولیس و پرسپولیسى ها پر بود و اعتقاد داشت که روزهاى دشوارى را در لیگ هفتم در این تیم گذرانده است. او مى خواست براى یک سال هم که شده از ایران دور باشد تا آبها از آسیاب افتاده و او دوباره بتواند در ایران بازى کند اما گویا قسمت چیز دیگرى بود، چرا که در طول دوران حضور او در آلمان اتفاقاتى برایش افتاد که در نوع خودش بسیار جالب توجه بود، هر چند که خیلى ها در طول ایام گذشته در بعضى از مواقع ادعا داشتند که شیث در تهران است و این خبرها براى او بیشتر جنبه بازارگرمى دارد اما واقعیت امر چیز دیگرى بود.
•اصل ماجراى تو در آلمان چه بود؟
- راستش را بخواهید مثل خیلى از بازیکنان دیگر بنا به پیشنهادى که از سوى مسئولان تیم اشتوتگارت آلمان داشتم، راهى آن تیم شدم. در ابتدا همه چیز خوب پیش مى رفت و من در تمرینات بدنسازى این تیم شرکت داشتم و روند رو به رشدى را به مسئولان آن تیم نشان دادم تا جایى که بحث ما با آنها تا سر مبلغ هم پیش رفت اما ناگهان اتفاقاتى افتاد که همه چیز به هم ریخت.
•مثلاً چه اتفاقاتى؟
- برخى از دوستان (!) در تهران به باشگاه اشتوتگارت و هفته نامه «کیکر» نامه فرستادند و خطاب به آنها نوشتند بازیکنى که شما گرفته اید در هواپیما این کار را انجام داده و در حال حاضر هم در دادگاه پرونده مفتوح دارد.
•بعد چه شد؟
- این مسأله در کیکر با آب و تاب بسیار چاپ شد و متعاقب آن هم برخى از برنامه هاى تلویزیونى آن را در بوق و کرنا کردند تا مشکلات من در آلمان دوچندان شود.
•این اتفاقات چقدر بر روى مدیران اشتوتگارت تاثیر گذاشت؟
- بسیار زیاد. آنها بعد از این اتفاقات بود که برخوردشان با من سرد و نوع نگاه مربیان آنها به من عوض شد.
•پس مدیربرنامه هاى شما در این مدت چه مى کرد؟
- الحق و الانصاف او تلاش بسیارى را به خرج داد تا این اتفاقات براى من نیفتد اما او هم هرگز فکرش را نمى کرد که تبلیغات مسموم بر علیه من تا این اندازه جلو برود. او با هماهنگى کامل با مدیربرنامه هاى من در ایران با چند تیم آلمانى و حتى اسکاتلندى تا سر حد عقد قرارداد هم پیش رفت اما در نهایت این اتفاقات باعث شد تا تیم ها از بستن قرارداد با من ابا داشته باشند و قیمت را براى من به حداقل برسانند و با این کار خود مرا وادار به بازگشت به ایران کنند.
•مگر پیشنهادى هم داشتى؟
بله. بعد از این اتفاقات یک تیم آلمانى به من مبلغى را پیشنهاد کرد که من با هماهنگى آقاى مجد آن را نپذیرفتم چرا که ??? میلیون تومان آنرا باید بابت مالیات پرداخت مى کردم، ?? میلیون تومان هم سهم مدیربرنامه هاى آلمانى ام بود و تنها ??? میلیون تومان نصیب خودم مى شد که من پس از مشورت با مدیربرنامه ها و برخى از دوستانم به این نتیجه رسیدم که همین مبلغ را مى توانم در ایران از تیم هاى کشور خودمان بگیرم پس دیگر درنگ را جایز ندانستم و قصد بازگشت به ایران را کردم.
•یعنى بازى در بوندس لیگا و ??? میلیون تومان را فداى بازى در ایران کردى؟
- ببینید، آدم باید همیشه این را بداند که در چه شرایطى و براى چه تیمى مى خواهد بازى کند. باور کنید با هزینه بالاى زندگى در آلمان و غم غربت در آن کشور من نتوانستم کنار بیایم و تصمیم به بازگشت گرفتم.
•گویا سخت گیرى آلمانها نسبت به گذشته بیشتر شده است، اینطور نیست؟
- دقیقاً. دیگر آلمانها نگاهشان به بازیکنان ایرانى مانند گذشته نیست. آنها تا حدود بسیارى در جذب بازیکنان ایرانى از خود سرسختى نشان مى دهند، درست مانند وضعیتى که براى تیم ملى کشورمان در اروپا حاکم است و هیچ تیمى حاضر به بازى با ما نیست.
•گویا حرفهاى زیادى براى گفتن دارى، برنامه ات پس از بازگشت به تهران چیست؟
- حرف که زیاد دارم و مطمئن باشید روزى هم همه ناگفته هایم را بیان خواهم کرد و دست مخالفانم را براى فوتبالدوستان رو خواهم کرد اما این زمان زود نخواهد بود چرا که من پس از بازگشت به ایران کارهاى مهمتر بسیارى دارم که باید انجام دهم.
•مثل چه کارهایى؟
- خوب من زمان زیادى را از دست داده ام. من در ابتدا باید تیم فصل آینده ام را انتخاب کنم بعد در تمرینات آن تیم براى حضور قدرتمند در لیگ شرکت کنم و پس از آن اگر فرصتى پیش آمد، حرفهاى ناگفته  ام را به زبان بیاورم.
•گویا اشتوتگارتى ها پیراهن تو را هم زده بودند، این مسأله صحت دارد؟
- بله. آنها پیش از این اتفاقات پیراهن شماره ? را براى من زده بودند. آنها در بدو ورود من به اشتوتگارت یک چمدان لباس فوتبال و امکانات ورزشى در اختیار من گذاشتند اما حیف که برخى ها نخواستند و یا نتوانستند که حضور مرا در اشتوتگارت ببینند و با سم پاشى هاى خود دقیقاً عرصه را بر من تنگ کردند.
•براى حرفهایت اسناد معتبر هم دارى؟
- تا دلتان بخواهد از کپى  نامه  نگارى هایى که از تهران براى خراب کردن من در آلمان انجام شد تا نمونه مطالب چاپ شده در نشریه کیکر و پیراهن شماره ? اشتوتگارت که آنها براى من زده بودند، همه اینها همراه من است و هرگاه شما بخواهید آنرا در اختیارتان قرار خواهم داد.
•انتخاب اول تو در بازگشت به ایران کدام تیم خواهد بود؟
- قطعاً پرسپولیس. من دیروز از طریق دوستانم در ایران میزان و شدت علاقه مندى ام را به پوشیدن دوباره پیراهن پرسپولیس به اطلاع مسئولان این تیم رسانده ام اما گویا آقایان اعلام کرده اند که قطبى تمایلى به حضور من در پرسپولیس ندارد، که من بعید مى دانم این موضوع چندان صحت داشته باشد. تا آنجا که من خبر دارم، قرار بود که در جلسه هیأت مدیره پرسپولیس که دیورز عصر برگزار شد، درباره حضور دوباره من در پرسپولیس تصمیم گیرى شود.
• یعنى منتظر جواب پرسپولیسى ها هستى؟
- بله. من هنوز منتظر پاسخ نهایى پرسپولیسى ها هستم. من دوست دارم که براى پرسپولیس بازى کنم اما اگر آنها نخواهند دیگر مقصر من نیستم و خود آقایان هستند که باید پاسخ گو باشند.
• چرا با این عجله برگشتى؟
- چون که تنها ? روز دیگر به فصل نقل و انتقالات وقت باقى بود و من دوست نداشتم که این فرصت خوب را از دست بدهم و این تنها دلیل بازگشت با عجله به تهران بود.
• پیشنهادى هم دارى؟
- در حال حاضر تیم هاى استقلال، سایپا و صباباترى تیم هایى هستند که با من و مدیره برنامه هایم وارد صحبت شده اند، اما آنچه مسلم است، من تیم آینده ام را تا فردا ظهر مشخص خواهم کرد.

لیست کل یادداشت های این وبلاگ